جدول جو
جدول جو

معنی دسه جمی - جستجوی لغت در جدول جو

دسه جمی
دسه جمی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَرْ رَ دَ)
دهی است از دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان. واقع در 12هزارگزی شمال باختری ده شیخ و 2هزارگزی رجبی. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. ساکنین آن از طایفۀ باباجانی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان بیوبیخ بخش کرند شهرستان شاه آباد. واقع در 14هزارگزی شمال کرند. سکنۀ آن 200 تن. آب آن از چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَ تَ / تِ جَ)
همه باهم. متحدانه. جمعاً. همگی. همگروه. همگان. همگی باهم
لغت نامه دهخدا
(دَ کَ)
حالت دست کم. کمی. نقصان. و رجوع به دست کم در ترکیبات دست شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دست کمی
تصویر دست کمی
کمی نقصان:) دست کمی از فلان ندارد (از او عقب نیست)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دسته جمعی
تصویر دسته جمعی
باهم، همگی، جمعاً
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دسته جمعی
تصویر دسته جمعی
گروهی
فرهنگ واژه فارسی سره
چهاردست و پا راه رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
فرومایه خسیس
فرهنگ گویش مازندرانی
یارگیری برای دعوا
فرهنگ گویش مازندرانی
بی خود، بیهوده
فرهنگ گویش مازندرانی
چهاردست و پا راه رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
کم جنب و جوش، تنبل
فرهنگ گویش مازندرانی